پایگاه اینترنتی منتظران ظهور

ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است ....... ما بر آنیم که این ذکر جهانی بشود

پایگاه اینترنتی منتظران ظهور

ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است ....... ما بر آنیم که این ذکر جهانی بشود

اللهم عجل الوليک الفرج
پایگاه اینترنتی منتظران ظهور

مدیر سایت : منتظران ظهور
ارتباط : mahdaviyyat313@gmail.com

نوای انتظار
آخرین نظرات

... نقشه حمله به خانه حضرت‏ علی (ع) 

وقتى على علیه السّلام خوار کردن مردم و ترک یارى او را، و متحدشدنشان با ابو بکر و اطاعت و تعظیمشان نسبت به او را دید، خانه‏نشینى اختیار کرد.

عمر به ابو بکر گفت: چه مانعى دارى که سراغ على بفرستى تا بیعت کند، چرا که کسى جز او و این چهار نفر باقى نمانده مگر آنکه بیعت کرده‏اند.

ابو بکر در میان آن دو نرمخوتر و سازشکارتر و زرنگ‏تر و دوراندیش‏تر بود، و دیگرى (عمر) تندخوتر و غلیظتر و خشن‏تر بود. ابو بکر گفت: چه کسى را سراغ او بفرستیم؟ عمر گفت: قنفذ را مى‏فرستیم. او مردى تندخو و غلیظ و خشن و از آزادشدگان است و نیز از طایفه بنى عدى بن کعب است‏[1].

ابو بکر، قنفذ را نزد امیر المؤمنین علیه السّلام فرستاد و عده‏اى کمک نیز به همراهش قرار داد.

او آمد تا در خانه حضرت و اجازه ورود خواست، ولى حضرت به آنان اجازه نداد.

اصحاب قنفذ به نزد ابو بکر و عمر برگشتند در حالى که آنان در مسجد نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند: به ما اجازه داده نشد. عمر گفت: بروید، اگر به شما اجازه داد وارد شوید و گر نه بدون اجازه وارد شوید.

آنها آمدند و اجازه خواستند. حضرت زهرا علیها السّلام فرمود: «به شما اجازه نمى‏دهم بدون اجازه وارد خانه من شوید». همراهان او برگشتند ولى خود قنفذ ملعون آنجا ماند.

آنان (به ابو بکر و عمر) گفتند: فاطمه چنین گفت، و ما از اینکه بدون اجازه وارد خانه‏اش شویم خوددارى کردیم. عمر عصبانى شد و گفت: ما را با زنان چه کار است!! سپس به مردمى که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند. آنان هیزم برداشتند[2] و خود عمر نیز همراه آنان هیزم برداشت و آنها را اطراف خانه على و فاطمه و فرزندانشان علیهم السّلام قرار دادند. سپس عمر ندا کرد بطورى که على و فاطمه علیهما السّلام بشنوند و گفت:

أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم، ص: 226

«بخدا قسم اى على باید خارج شوى و با خلیفه پیامبر بیعت کنى و گر نه خانه را با خودتان به آتش مى‏کشم»! حضرت زهرا علیها السّلام فرمود: اى عمر، ما را با تو چه کار است؟ جواب داد: در را باز کن و گر نه خانه‏تان را به آتش مى‏کشیم! فرمود: «اى عمر، از خدا نمى‏ترسى که به خانه من وارد مى‏شوى»[3]؟! ولى عمر ابا کرد از اینکه برگردد[4].

______________________________
(3) کلمه «تدخل على بیتى» را مى‏توان به معناى «به خانه‏ام هجوم مى‏آورى» هم گرفت.

(21) «د»: ولى حضرت جواب عمر را نداد.

 

أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم، ص: 227

آتش زدن در خانه و مجروح شدن حضرت زهرا علیها السّلام بدست عمر

عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله‏ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد و داخل شد[5]! حضرت زهرا علیها السّلام در مقابل او در آمد و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول اللَّه»! عمر شمشیر را در حالى که در غلافش بود بلند کرد و به پهلوى حضرت زد. آن حضرت ناله کرد: «یا ابتاه»! عمر تازیانه را بلند کرد و به بازوى حضرت زد. آن حضرت صدا زد: «یا رسول اللَّه، ابو بکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتارى کردند»!

دفاع امیر المؤمنین علیه السّلام از حضرت زهرا علیها السّلام‏

على علیه السّلام ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید و خواست او را بکشد. ولى سخن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و وصیتى را که به او کرده بود بیاد آورد و فرمود: «اى پسر صُهاک‏[6]، قسم به آنکه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر نبود مقدّرى که از طرف خداوند گذشته و عهدى که پیامبر با من نموده است مى‏دانستى که تو نمى‏توانى به خانه من داخل شوى».

دستور ابو بکر براى حمله و آتش زدن خانه‏

عمر فرستاد و کمک خواست. مردم هم آمدند تا داخل خانه شدند، و امیر المؤمنین علیه السّلام هم سراغ شمشیرش رفت.

قنفذ نزد ابو بکر برگشت در حالى که مى‏ترسید على علیه السّلام با شمشیر سراغش بیاید چرا که شجاعت و شدّت عمل آن حضرت را مى‏دانست.

ابو بکر به قنفذ گفت: «برگرد، اگر از خانه بیرون آمد (دست نگه دار) و گر نه در

______________________________
(22) «د»: عمر آتش را کنار درب خانه قرار داد در حالى که مى‏ترسید على علیه السّلام با شمشیرش خارج شود چرا که شجاعت و شدت او را مى‏شناخت، تا آنکه درب خانه آتش گرفت.

(23) «صهاک، نام مادر عمر است که در پاورقى 51 همین حدیث تفصیل آن خواهد آمد.

أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم، ص: 228

خانه‏اش به او هجوم بیاور، و اگر مانع شد خانه را بر سرشان به آتش بکشید»! قنفذ ملعون آمد و با اصحابش بدون اجازه به خانه هجوم آوردند. على علیه السّلام سراغ شمشیرش رفت، ولى آنان زودتر به طرف شمشیر آن حضرت رفتند، و با عدّه زیادشان بر سر او ریختند.

عدّه‏اى شمشیرها را بدست گرفتند و بر آن حضرت حمله‏ور شدند و او را گرفتند و بر گردن او طنابى انداختند[7]!!

مجروح شدن حضرت زهرا علیها السّلام بدست قنفذ

حضرت زهرا علیها السّلام جلو در خانه، بین مردم و امیر المؤمنین علیه السّلام مانع شد. قنفذ ملعون با تازیانه به آن حضرت زد، بطورى که وقتى حضرت از دنیا مى‏رفت در بازویش از زدن او اثرى مثل دستبند بر جاى مانده بود[8]. خداوند قنفذ را و کسى که او را فرستاد لعنت کند.

بیعت اجبارى امیر المؤمنین علیه السّلام‏

على علیه السّلام، از خانه تا مسجد

سپس على علیه السّلام را بردند و به شدت او را مى‏کشیدند، تا آنکه نزد ابو بکر رسانیدند. و این در حالى بود که عمر بالاى سر ابو بکر با شمشیر ایستاده بود، و خالد بن ولید و

______________________________
(24) در کتاب احتجاج چنین است: بر گردن او طناب سیاهى انداختند!! و در «د» دستور حمله به خانه از قول عمر پس از به آتش کشیدن درب خانه ذکر شده است که به قنفذ گفت: بر او حمله کن و او را بیرون بیاور.

(25) «د»: حضرت زهرا علیها السّلام آمد تا بین مردم و امیر المؤمنین علیه السّلام مانع شود. قنفذ با تازیانه‏اش به او زد و بین در مورد فشار قرار گرفت و فریاد زد: «یا ابتاه، یا رسول اللَّه». و جنین کشته شده را سقط کرد، و تازیانه قنفذ در بازوى او مثل دستبند اثر کرد. در کتاب احتجاج عبارت چنین است: با تازیانه بر بازویش زد و اثر آن- بخاطر زدن قنفذ- در بازوى آن حضرت مثل دستبند باقى ماند. ابو بکر سراغ قنفذ فرستاد که «فاطمه را بزن»! قنفذ او را به طرف چهارچوب درب خانه کشانید و سپس درب را فشار داد و استخوانى از پهلویش شکست و جنینى سقط کرد. در نتیجه دائما در بستر بود تا در اثر همان شهید شد.

أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم، ص: 229

ابو عبیدة بن جراح و سالم مولى ابى حذیفه و معاذ بن جبل و مغیرة بن شعبة و اسید بن حضیر و بشیر بن سعید و سایر مردم در اطراف ابو بکر نشسته بودند و اسلحه همراهشان بود[9].

 

 

 

 

ورود بى‏اجازه به خانه حضرت زهرا علیها السّلام‏

سلیم مى‏گوید: به سلمان گفتم‏[10]: آیا بدون اجازه به خانه فاطمه علیها السّلام وارد شدند[11]؟! گفت: آرى بخدا قسم، و این در حالى بود که «خمار»[12] نداشت. حضرت زهرا علیها السّلام صدا زد: «وا ابتاه، وا رسول اللَّه، اى پدر، ابو بکر و عمر بعد از تو با بازماندگانت بدرفتارى کردند در حالى که هنوز چشمان تو در قبرت باز نشده است»[13] و این سخنان را حضرت با بلندترین صدایش ندا مى‏نمود.

______________________________
(26) «د»: و شمشیرها را کشیده بودند.

(27) این قطعه از حدیث سلیم را علّامه سید محمد بن مهدى قزوینى در اشعار عربى خود آورده که در مجالس عزادارى بسیار خوانده مى‏شود:

یا عجبا یستأذن الامین* علیهم و یهجم الخؤون قال سلیم: قلت: یا سلمان* هل هجموا و لم یک استیذان فقال: اى و عزّة الجبّار* و ما على الزّهراء من خمار لکنّها لاذت وراء الباب* رعایة للسّتر و الحجاب فمذ رأوها عصروها عصرة* کادت بنفسى أن تموت حسرة تصیح یا فضّة سنّدینى* فقد و ربّى قتلوا جنینى فاسقطت بنت الهدى وا حزنا* جنینها ذاک المسمّى محسنا و لم یرعها کلّما قد فعلوا* لکنّها قد خرجت تولول فانبعثت تصیح بین النّاس* خلّوه او لاکشفنّ راسى به کتاب «وفاة الصدیقة الطاهرة» تألیف سید عبد الرزّاق مقرّم: ص 49، و کتاب «ریاض المدح و الثناء» تألیف شیخ حسین بن على بلادى: ص 3 مراجعه شود.

(28) «د»: آیا در خانه حضرت زهرا علیها السّلام را آتش زدند و بدون اجازه به خانه او وارد شدند؟!

(29) «خمار» به معناى پوشش همه سر، و یا پوشش صورت است.

(30) ظاهرا منظور نوعى کنایه است و معنى این است که وقتى انسان در قبر گذاشته مى‏شود دوباره زنده مى‏شود، ولى ابو بکر و عمر آنقدر در جنایت خویش عجله داشتند که این اندازه هم مهلت ندادند.

أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم، ص: 230

سلمان مى‏گوید: ابو بکر و اطرافیانش را دیدم که مى‏گریستند و صدایشان به گریه بلند شده بود. در میان آنان کسى نبود مگر آنکه گریه مى‏کرد جز عمر و خالد بن ولید و مغیرة بن شعبه، و عمر مى‏گفت: ما را با زنان و رأى آنان کارى نیست!!

سخنان امیر المؤمنین علیه السّلام هنگام ورود به مسجد

سلمان مى‏گوید: على علیه السّلام را نزد ابو بکر رسانیدند در حالى که مى‏فرمود: بخدا قسم، اگر شمشیرم در دستم قرار مى‏گرفت مى‏دانستید که هرگز به این کار دست نمى‏یابید. بخدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمى‏کنم، و اگر چهل نفر برایم ممکن مى‏شد جمعیت شما را متفرّق مى‏ساختم، ولى خدا لعنت کند اقوامى را که با من بیعت کردند و سپس مرا خوار نمودند.

ابو بکر تا چشمش به على علیه السّلام افتاد فریاد زد: «او را رها کنید»! على علیه السّلام فرمود: اى ابو بکر، چه زود جاى پیامبر را ظالمانه غصب کردید[14]! تو به چه حقّى و با داشتن چه مقامى مردم را به بیعت خویش دعوت مى‏نمایى؟ آیا دیروز به امر خدا و پیامبر با من بیعت نکردى؟

شهادت حضرت زهرا و محسن علیهما السّلام‏

قنفذ- که خدا او را لعنت کند- فاطمه علیها السّلام را با تازیانه زد آن هنگام که خود را بین او و شوهرش قرار داد، و عمر پیغام فرستاد که اگر فاطمه بین تو و او مانع شد او را بزن. قنفذ او را به سمت چهارچوب در خانه‏اش کشانید و در را فشار داد بطورى که استخوانى از پهلویش شکست و جنینى سقط کرد، و همچنان در بستر بود تا در اثر همان شهید شد.



[1] ( 18) لازم به تذکر است که عمر نیز از همین طایفه است.

[2] ( 19)« د»: بسته‏هاى هیزم حمل کردند!!

[3] ( 20) کلمه« تدخل على بیتى» را مى‏توان به معناى« به خانه‏ام هجوم مى‏آورى» هم گرفت.

[4] ( 21)« د»: ولى حضرت جواب عمر را نداد.

[5] ( 22)« د»: عمر آتش را کنار درب خانه قرار داد در حالى که مى‏ترسید على علیه السّلام با شمشیرش خارج شود چرا که شجاعت و شدت او را مى‏شناخت، تا آنکه درب خانه آتش گرفت.

[6] ( 23)« صهاک، نام مادر عمر است که در پاورقى 51 همین حدیث تفصیل آن خواهد آمد.

[7] ( 24) در کتاب احتجاج چنین است: بر گردن او طناب سیاهى انداختند!! و در« د» دستور حمله به خانه از قول عمر پس از به آتش کشیدن درب خانه ذکر شده است که به قنفذ گفت: بر او حمله کن و او را بیرون بیاور.

[8] ( 25)« د»: حضرت زهرا علیها السّلام آمد تا بین مردم و امیر المؤمنین علیه السّلام مانع شود. قنفذ با تازیانه‏اش به او زد و بین در مورد فشار قرار گرفت و فریاد زد:« یا ابتاه، یا رسول اللَّه». و جنین کشته شده را سقط کرد، و تازیانه قنفذ در بازوى او مثل دستبند اثر کرد. در کتاب احتجاج عبارت چنین است: با تازیانه بر بازویش زد و اثر آن- بخاطر زدن قنفذ- در بازوى آن حضرت مثل دستبند باقى ماند. ابو بکر سراغ قنفذ فرستاد که« فاطمه را بزن»! قنفذ او را به طرف چهارچوب درب خانه کشانید و سپس درب را فشار داد و استخوانى از پهلویش شکست و جنینى سقط کرد. در نتیجه دائما در بستر بود تا در اثر همان شهید شد.

[9] ( 26)« د»: و شمشیرها را کشیده بودند.

[10] ( 27) این قطعه از حدیث سلیم را علّامه سید محمد بن مهدى قزوینى در اشعار عربى خود آورده که در مجالس عزادارى بسیار خوانده مى‏شود:

یا عجبا یستأذن الامین* علیهم و یهجم الخؤون قال سلیم: قلت: یا سلمان* هل هجموا و لم یک استیذان فقال: اى و عزّة الجبّار* و ما على الزّهراء من خمار لکنّها لاذت وراء الباب* رعایة للسّتر و الحجاب فمذ رأوها عصروها عصرة* کادت بنفسى أن تموت حسرة تصیح یا فضّة سنّدینى* فقد و ربّى قتلوا جنینى فاسقطت بنت الهدى وا حزنا* جنینها ذاک المسمّى محسنا و لم یرعها کلّما قد فعلوا* لکنّها قد خرجت تولول فانبعثت تصیح بین النّاس* خلّوه او لاکشفنّ راسى به کتاب« وفاة الصدیقة الطاهرة» تألیف سید عبد الرزّاق مقرّم: ص 49، و کتاب« ریاض المدح و الثناء» تألیف شیخ حسین بن على بلادى: ص 3 مراجعه شود.

[11] ( 28)« د»: آیا در خانه حضرت زهرا علیها السّلام را آتش زدند و بدون اجازه به خانه او وارد شدند؟!

[12] ( 29)« خمار» به معناى پوشش همه سر، و یا پوشش صورت است.

[13] ( 30) ظاهرا منظور نوعى کنایه است و معنى این است که وقتى انسان در قبر گذاشته مى‏شود دوباره زنده مى‏شود، ولى ابو بکر و عمر آنقدر در جنایت خویش عجله داشتند که این اندازه هم مهلت ندادند.

[14] ( 31) کلمه« توثّبتم» را مى‏توان به« طغیان کردید» نیز معنى کرد.


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۳/۱۲/۱۳
  • ۸۸۵ نمایش
  • اللهم صل علی محمد وآل محمد

نظرات (۱)

.:یڪ لَحظہ بَـراے غُربتـ فـــاطِـمہ :.

بزرگان اشاره می ڪنند و رد می شوند و ما باید این اشاره ها را دریابیم فرصت زیاد نیست اگر خدا عنایت ڪند در یڪ شب می شود به اوج رسید

فرموده اند فـــاطِـمہ سلام الله علیها لیلة القدر است

 لیلة القدر تاریڪ نیست که تمام روشنایی عالمیان و عالمان در سکوت راز آلود لیلة القدر است ، لیلة القدر اوج بندگی انسان در برابر خداست و فـــاطِـمہ  بنده ترین بنده خدا ، اگر نگوئیم صد درصد اما تقریبا مشود گفت هر کس به جایی رسیده از لیلة القدر رسیده است ، لیلة القدر از هزار ماه یعنی سی هزار شب و روز برتر است یعنی عمر فـــاطِـمہ  که یک شب است و یک شصت هزارم عمر آدمهاست یعنی اگر 18 سال باشد 18 ضربدر 60 هزار (یعنی یک ملیون سال) و اگر 28 سال باشد از 1680000 سال عمر مردم عادی برتر است
فـــاطِـمہ  لیلة القدر است و لیلة القدر اوج استجابت دعاست و دعاے فـــاطِـمہ  مستجاب ترین دعاها، لیلة القدر اوج پیوند زمین با آسمان است
اما همین لیلة القدر زمانش مشخص نیست مکان ندارد یکی از سه شب است و شهادت فـــاطِـمہ  یکی از سه شب و مکان فـــاطِـمہ  مشخص نیست فـــاطِـمہ  همه جا هست
فـــاطِـمہ  شبانه دفن شد و لیلة القدر هم شب است، لیلة القدر هرگز تمام نمی شود و در دل تاریخ تکرار می شود و فاطمہ نیز
اسرار لیلة القدر پوشیده است و فـــاطِـمہ  مکتوم ترین و پوشیده ترین و رازآلود ترین
مگر میشود خدا به یک شب اینقدر قدر و قیمت بدهد و قدر و قیمت بهترین بنده گان خدا از یک شب که بی اراده به اوج رسیده کمتر باشد
فـــاطِـمہ  لیلة القدر است، لیلة القدر هر سال تکرار میشود اما هرقدر که فاطمی تر باشی و قابلیت بیشتری برای فاطمی شدن داشته باشی بهتر میتوانی لیلة القدر را درک کنی و فاطمی زیستن چیست جز عمر در راه ولایت نهادن وگرنه اسلام منهای ولایت به بنی امیه ختم می شود و خوبی منهای ولایت به بدی و مهربانی منهای ولایت به بی رحمی و عقل منهای ولایت به سفاهت، که شاگردی که از استاد و بیماری که از طبیب پیروی نکند تلف شدنی است
فـــاطِـمہ  لیلة القدر است و لیلة القدر وسیله رسیدن به خداست که خدا فرموده وابتغوا الیه الوسیله و فـــاطِـمہ  نیز وسیله است برای رسیدن به خدا
فـــاطِـمہ  لیلة القدر است و کسی که لیلة القدر را بیدار نباشد چگونه می تواند لیلة القدر را بشناسد، آیا در همین حد که بگوئیم اقیانوس بزرگ است برای شناختن اقیانوس کفایت است ؟ یا اینکه این اقیانوس به آن اقیانوس متصل است و فـــاطِـمہ  به پیامبر و علی و حسن و حسین علیهم السلام؟ چه کسی میتواند عجائب تاریکی های اعماق اقیانوس را دریابد جز غواصی که جان بر کف نهاده و دل به دریا بزند
وقتی غفلت مردم را می بینم که چگونه ساده از کنار لیلة القدر رد میشوند بهتر می توانم حضم کنم که چگونه مردم به سادگی از کنار فـــاطِـمہ  رد شدند و اینهمه عظمت را ندیدند
فـــاطِـمہ  لیلة القدر است اما کاش همیشه لیلة القدر بود، ای کاش اینقدر دستمان از دامان فـــاطِـمہ  کوتاه نبود، ای کاش انسان به غایت خلقت خود می رسید و در ساحل لیلة القدر آب حیات ابدی را سر می کشید
و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

پاسخ:

با سلام

کاربر محترم " حامی آذر "

از عنایات حضرتعالی در ارسال مطلب بسیار زیبایتان سپاسگذاریم

در ولای علی (ع) موفق و موید باشید


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی